تلگرام کتاب بازها
اطلاع از آخرین اخبار کتابسرای اشجع
|
◄
مامان و معنی زندگی
داستان های روان درمانی از نویسنده کتاب وقتی نیچه گریست
قيمت: 30,000 تومان
دکتر اروین یالوم روانپزشک دانشگاه استنفورد و نویسندۀ درسنامه های معتبری چون روان درمانی اگزیستانسیال و رمانهایی نظیر «وقتی نیچه گریست»، در این شش داستان مسحور کننده و برگرفته از تجربۀ بالینی اش با رهنمون ساختن بیماران به سوی تحول، بار دیگر ثابت میکند کاشف بی محابای روان آدمی است.
شابك: 4-07-1192-600-978
قطع كتاب: رقعي
تعداد صفحات: 352
نوع جلد: جلد نرم(شوميز)
كيفيت اثر: چاپ تك رنگ، كاغذ تحرير، جلد ساده
سال چاپ: 1396
نوبت چاپ: 17
فيپا: داستان، رواندرمانی، روانشناسی،
کد کالا: BK00007947
|
تعداد :
جلد
برای خرید یا سفارش کتاب باید ثبت نام کنید ثبت نام بسيار ساده و در يك مرحله از طريق كادر سمت راست اين صفحه انجام مي شود
در حال حاضر این کتاب در انبار تمام شده است برای ثبت سفارش لطفا روی کلید ثبت سفارش کتاب کلیک کنید اطلاع رسانی با ایمیل و پیامک انجام می شود
بازگشت
|
کتاب مامان و معنی زندگی - داستان های روان درمانی از نویسنده کتاب وقتی نیچه گریست ؛ ناشر: قطره ؛ مولف / نویسنده: اروین دی یالوم ؛ مترجم: سپیده حبیب ؛ در حال حاضر موجودی این کتاب در انبار فروشگاه آنلاین کتاب سرای اشجع تمام شده است ولی شما می توانید کتاب را انتخاب کنید تا به سبد در حال انتظار اضافه شود و ما تلاش می کنیم در کوتاهترین زمان، این کتاب را تهیه کرده و به شما اطلاع دهیم. امکان خرید اینترنتی کتاب برای تمام کاربران عضو سایت در سراسر ایران و جهان فراهم است. فروش کتاب به صورت سفارش تلفنی (ثبت سفارش از طریق تلفن) در این مرکز انجام می شود. امکان درخواست و تهیه کتاب از طریق پیامک هم وجود دارد. ارسال پستی کتاب با بسته بندی ویژه برای سراسر ایران و جهان از طریق پست و پیک تلفنی انجام می شود.
By Ashja Bookstore
کتابهای پیشنهادی
|
|
|
زن پولدار
کتابی جهت آشنایی بیشتر خانم ها با امور سرمایه گذاری
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
☼ برگی از یک کتاب:
من سبوسه دختر پادشاه بنیجان، و همان گنجشکی هستم که تو مرا از چنگ آن مار نجات دادی. آن مار ازفر نام دارد و دیو است که مدتها عاشق و بیقرار من بوده است ولی از ترس پدرم یارای دم زدن نداشته، اما پیوسته به فکر من بود و یک دم راحت نداشت و در پی فرصت بود تا مرا به چنگ آورد. عشق او روز به روز بیشتر میشد تا اینکه روزی دل به دریا زد و خود را به قصر پدر من انداخت و چون ماری شد و پای کنیزک مرا بزد.
گزیدن پای کنیز باعث شد که او به عشق وی مبتلا گردد. وقتی که کنیزک من عاشق او شد تقاضای وصل کرد او گفت اگر عِقدی را که من به گردن دارم بگشاید کام او برآورد. این عِقد طلسم شده بود و اگر او به من دست می نهاد در یک دم خاکستر می شد. کنیزک قبول کرد و شب هنگام که من خفته بودم عِقد از گردن من بگشود. در حال، ازفر دیو مرا بربود و قبل از اینکه پدرم واقف شود مرا به بلاد زمرّد خام که مسکن دیوان و وحشیان است ببرد و به بند و زنجیر اسیرم کرد. اما عفریت دیگری که الهاک نام داشت به من عاشق شد. من او را فریب دادم و او بندهای مرا بگشود و من فرار کردم ازفر سر به تعاقب من بنهاد و من به هر شکل که قصد فرار میکردم او به شکل دیگری مرا تعقیب میکرد تا آن دم که به گنجشکی تبدیل شده بودم و او فوراً به صورت مار درآمد و با چشمان خود مرا مسحور کرد و من دیگر نتوانستم به شکل دیگر درآیم و کارم پایان مییافت. اگر او مرا می گزید یا جان می سپردم و یا عاشق او می شدم که تو برسیدی و او را بکشتی و من از سحر او به در آمدم و نجات یافتم.
با لدت خواندن داستانهای هزار و یک شب همراه شوید.
▼ تبلیغات
|