بن هور اشراف زاده ای است که همزمان با تولد حضرت مسیح به دنیا می آید. در همان کودکی پدر خود را از دست می دهد. در عنفوان جوانی بهترین دوستش به طمع تصاحب مایملک اش، بر علیه او توطئه می چیند. در جریان این توطئه خواهر و مادرش در زندان حبس می شوند و خود او به پاروزنی در قایق محکوم می گردد. این حکم در حقیقت حکم مرگ او محسوب می شد، زیرا کار پاروزنی به قدری سخت بود که امکان نجات از آن غیرممکن می نمود. اما بن هور به طرز شگفت آوری از این مهلکه نجات می یابد. چندی نمی گذرد که دوباره ثروتی به هم می رساند و تصمیم می گیرد به کشورش بازگردد و از دوست خیانتکارش انتقام بگیرد.
اما همه چیز به این سادگی که به نظر می رسد پیش نمی رود. دوستش بیشتر از آن که فکر می کرد قدرتمند شده، از طرف دیگر هیچ ردی از مادر و خواهرش پیدا نیست، گویی قطره ای آب شده و به زمین فرو رفته اند.
اما بن هور به هیچ عنوان ناامید نمی شود...
اتفاق مهمی که در زندگی بن هور رخ می دهد و دغدغه های قبلی او را به نسبت کمرنگ می کند این است که با عیسی مسیح آشنا می شود. ادعای پیامبری مسیح (ع) و شیوه زندگی و تبلیغ دین او زندگی و روحیات بن هور را متحول می کند. او باید به اموال مصادره شده اش دست پیدا کند تا بتواند به این پیامبر جوان که به نظر می رسد حق می گوید کمک کند...
بن هور چگونه به ثروت افسانه ای اش دست می یابد و چرا حاضر است در راه این پیامبر جوان از زندگی خود بگذرد...