تلگرام کتاب بازها
اطلاع از آخرین اخبار کتابسرای اشجع
|
◄
سرچشمه تصوف در ایرران
تصوف از روزگاران کهن تا امروز
قيمت: 16,000 تومان
این کتاب تحقیقی است درباره تصوف از لحاظ فلسفی، بودایی، یهودی، اسلامی نصارا، تاریخی، طریقت، شریعت، سماع جوانمردی و پیشوایان این طریقه از روزگاران کهن تا امروز
شابك: 9789642928828
قطع كتاب: رقعي
تعداد صفحات: 285
نوع جلد: جلد نرم(شوميز)
كيفيت اثر: چاپ تك رنگ، كاغذ تحرير، جلد ساده
سال چاپ: 1395
نوبت چاپ: 1
فيپا: ادبیات، تصوف، عرفان، ادبیات عرفانی
کد کالا: BK00002695
|
تعداد :
جلد
برای خرید یا سفارش کتاب باید ثبت نام کنید ثبت نام بسيار ساده و در يك مرحله از طريق كادر سمت راست اين صفحه انجام مي شود
کتاب در انبار موجود است
بازگشت
|
کتاب سرچشمه تصوف در ایرران - تصوف از روزگاران کهن تا امروز ؛ ناشر: جاجرمی ؛ مولف / نویسنده: سعید نفیسی ؛ این کتاب در انبار فروشگاه آنلاین کتاب سرای اشجع در حال حاضر موجود است و شما همین الان می توانید با اطمینان این کتاب را بخرید. امکان خرید اینترنتی کتاب برای تمام کاربران عضو سایت در سراسر ایران و جهان فراهم است. فروش کتاب به صورت سفارش تلفنی (ثبت سفارش از طریق تلفن) در این مرکز انجام می شود. امکان درخواست و تهیه کتاب از طریق پیامک هم وجود دارد. ارسال پستی کتاب با بسته بندی ویژه برای سراسر ایران و جهان از طریق پست و پیک تلفنی انجام می شود.
By Ashja Bookstore
کتابهای پیشنهادی
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
سکوت
داستان جنگی میان باران ابرهای سنت و مسیحیت که میخواهد در آن خاک ریشه بدواند
|
|
|
☼ برگی از یک کتاب:
من سبوسه دختر پادشاه بنیجان، و همان گنجشکی هستم که تو مرا از چنگ آن مار نجات دادی. آن مار ازفر نام دارد و دیو است که مدتها عاشق و بیقرار من بوده است ولی از ترس پدرم یارای دم زدن نداشته، اما پیوسته به فکر من بود و یک دم راحت نداشت و در پی فرصت بود تا مرا به چنگ آورد. عشق او روز به روز بیشتر میشد تا اینکه روزی دل به دریا زد و خود را به قصر پدر من انداخت و چون ماری شد و پای کنیزک مرا بزد.
گزیدن پای کنیز باعث شد که او به عشق وی مبتلا گردد. وقتی که کنیزک من عاشق او شد تقاضای وصل کرد او گفت اگر عِقدی را که من به گردن دارم بگشاید کام او برآورد. این عِقد طلسم شده بود و اگر او به من دست می نهاد در یک دم خاکستر می شد. کنیزک قبول کرد و شب هنگام که من خفته بودم عِقد از گردن من بگشود. در حال، ازفر دیو مرا بربود و قبل از اینکه پدرم واقف شود مرا به بلاد زمرّد خام که مسکن دیوان و وحشیان است ببرد و به بند و زنجیر اسیرم کرد. اما عفریت دیگری که الهاک نام داشت به من عاشق شد. من او را فریب دادم و او بندهای مرا بگشود و من فرار کردم ازفر سر به تعاقب من بنهاد و من به هر شکل که قصد فرار میکردم او به شکل دیگری مرا تعقیب میکرد تا آن دم که به گنجشکی تبدیل شده بودم و او فوراً به صورت مار درآمد و با چشمان خود مرا مسحور کرد و من دیگر نتوانستم به شکل دیگر درآیم و کارم پایان مییافت. اگر او مرا می گزید یا جان می سپردم و یا عاشق او می شدم که تو برسیدی و او را بکشتی و من از سحر او به در آمدم و نجات یافتم.
با لدت خواندن داستانهای هزار و یک شب همراه شوید.
▼ تبلیغات
|