داستان های چخوف همه اخطار دهنده و در عین حال دارای لحنی آرام و خالی از هر گونه درس اخلاق و رفتار و تعیین وظیفه هستند. همه با بیان طبیعی و ساده روایت شده اند و در انتها نتایجی که می گیرد، زیر و زبر کردن این زندگی پوچ و بی هدف است. داستان «بانو با سگ ملوس» را می توان یکی از داستانهای محبوب خوانندگان شوروی و بسیاری از خوانندگان کشورهای دیگر به شمار آورد. این داستان کوتاه به بسیاری از رمانهای بزرگ برتری دارد. چخوف «آنا سرگه یونا» را تنها با چند کلمه توصیف می کند: میانه بالا، موطلایی، با سگی سفید. ولی این زن پاک و فروتن و محجوب که هیچ چیز قابل توجهی در ظاهر او وجود ندارد، محبوب دلفروز و شادی آور و سعادت بخش «گوروف» می شود. عشق این زن چشمان گوروف را می گشاید و حس می کند که زندگی اش زیر و زبر شده است و دیگر نمی تواند مانند قبل زندگی کند. دیدارهای پنهانیش با آنا پایۀ اصلی هستی او قرار می گیرد و زندگی رسمی و قانونی آشکارش به نظرش ناپاک و توهین آمیز می رسد.
بانو با سگ ملوس را همراه با چند داستان کوتاه و دلنشین دیگر از جخوف دریابید.